تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
خروج ممنوع و آدرس
mftoch.LoxBlog.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
معادله 1 انسان = خواب + خوراک + کار+ تفريح الاغ = خواب + خوراک
پس انسان = الاغ + کار + تفريح وبنابرين تفريح – انسان = الاغ + کار بعبارت ديگر انساني که تفريح ندارد = الاغي که فقط کار مي کند ***** کنید
نتیجه را ببینید
ادامه معادله ها را در ادامه مطلب دنبال کنید و نتیجه را ببینید
براي لاغر شدن ، از بشقاب و روميزي آبي رنگ استفاده کنيد. رنگ آبي اشتها را کم ميکند .
اگر کم خواب هستيد وسايل اتاق خواب را به رنگ بنفش درآوريد يا از چراغ خواب به رنگ بنفش استفاده کنيد. رنگ بنفش آرامش دهنده و خوابآور است .
اگر از کم خوني رنج ميبريد، ميوههاي قرمز رنگ مانند گيلاس ، توت فرنگي و گوشت قرمز مصرف کنيد.
اگر بيحال و حوصله هستيد، رنگ نارنجي را انتخاب کنيد، هنگام استحمام صبحگاهي از حوله و ابزار نارنجي استفاده کنيد، رنگ نارنجي. بيحالي شما را از بين ميبرد
اگر مشکلي پيش روي شماست، از رنگ نيلي استفاده کنيد، رنگ نيلي کمک ميکند تا بهتر بينديشيد .
اگر مضطرب هستيد و فشار عصبي طاقت شما را بريده است، از رنگ سبز استفاده کنيد. رنگ سبز آرامبخش است و فشار خون را کاهش ميدهد .
افراد افسرده لباس زرد رنگ بپوشند. غذاهاي زرد بخورند و رنگ زرد را اطراف خود بجويند. رنگ زرد سطح انرژي را بالا برده و مانع افسردگي ميشود
" قول خدا " خدا قول نداده آسمون همیشه آبی باشه و باغها پوشیده از گل ،
قول نداده زندگی همیشه به کامت باشه ،
خدا روزای بی غصه و شا د یهای بدون غم و سلامت بدون درد رو هم قول نداده،
خدا ساحل بی طوفان ، آفتاب بی بارون و خنده های همیشگی رو قول نداده،
خدا قول نداده که رنج ، که تو رنج و وسوسه و اندوه رو تجربه نکنی،
خدا جاده های آسون و هموا ر، سفرهای بی معطلی رو قول نداده،
قول نداده کوهها بدون صخره باشن و شیب نداشته باشن، رود خونه ها گل آلود و عمیق نباشن،
قول نداده،
ولی
خدا رسیدن یه روز خوب رو قول داده،
خدا روزی روزانه، استراحت بعد از کار سخت، کمک تو کارها و عشق جاودان رو قول داده،
عجب روزی میشه اون روز،
پس نا ملا یمات زندگی رو شکر بگو و فقط از خودش کمک بگیر که او جاودانه است و بس،
نا امیدی مثل جاده ای پر دست اندازه که از سرعت کم می کنه،
اما همین دست انداز نوید یه جاده صاف و وسیع رو بهت می ده،
زیاد تو دست انداز نمون،
وقتی حس کردی به اون چیزی که می خواستی نرسیدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد
تو یه زمان مناسب تر غافلگیرت کنه و یه چیزی فراتر از خواسته الا نت
بهت بده ...
خدا خر را آفرید و به اوگفت:
تو بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی
که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر
پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو
علف خواهی خورد و از عقل بی بهره
خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی
بود.
خر به خداوند پاسخ داد:خداوندا!من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است.پس کاری کن فقط
بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی
خر را برآورده کرد
موميايي حسن آبادسنندجدر حين عمليات تعريضجاده مسير شهرک حسن آباد- سنندج، 5 قبر تاريخي کشف شدند. مسئولان سازمان ميراثفرهنگي و گردشگري کردستان طبق کارشناسي هاي اوليه، قدمت اين قبرها را 3 هزارسالتخمين زدند. در اين قبرستان كه مردگان به صورت چمباتمهاي دفن شده اند،اشيائيهمچون نيزه هاي جنگي، دست بند مفرغي و کاسه هاي سفالي نيز کشف شده است. شاهدان عينيکه در ساعات ابتدايي کشف اين گورها قادر به ديدن آنها شدند، اظهار مي دارند که يکياز اين قبرها مربوط به يک پادشاه مي باشد (فيلمکوتاه مربوط به آن را از اینجا ببینید). اين جسد به صورت سالم در يک تابوت قرار داده شده که لايه ي بيروني آن را سرب وساروج و لايه ي داخلي آن طلاکاري شده است. طول اين تابوت دقيقاً به اندازه ي طولجسد مي باشد. در کنار سر اين جسد يک(يادو) جعبه ي طلايي و با محتويات اشيايي ازجنس طلا، در کنار آن يک نيزه و در روي سينه و ميانه ي بدن آن دو شي، يکي به شکل ماهي و ديگري به شکل عقاب قرار دارند. روي اين دو صفحه کلماتي به زبان ميخي حک شدهاست. همچنين در پشت سر جسدو بر ديواره ي تابوت، تصويري حک شده ديده مي شود. نکته ي قابل توجه در اين جسد،سالم بودن جسم است. اين جسد حتي به شيوه يموميايي هاي کشف شده در پارچه قرار داده نشده و با اين وجو د تمام نقاط آن کاملاًسالم مانده اند. تصاوير مربوط به چهار جسد ديگر در تلويزيون محلي کردستان پخش شده،اما تصوير مربوط به اين پادشاه تاکنون در تلويزيون جمهوري اسلامي و شبکه ي محلي کردستان پخش نشده است. به گفته ي مردم محلي، با توجه به اينکه سرقت آثارتاريخيکردستان همواره از سوي بعضي مسئولين صورت گرفته است، اين نگراني وجود دارد که اينجسد نيز همچون موارد ديگر به سرقت برود. قبرستان کشف شده در فاصله 500 متري تپهباستاني زاگرس سنندج قرار داردکه در فهرست آثار ملي ثبت شده است.. تصاويري از موميايي بي نظير پيدا شده در منطقه حسن اباد سنندج-اين موميايي پيدا شدهکه حين خاکبرداري در جاده سنندج حسن اباد پيدا شده احتمال مي رود اين موميايي متعلق بهدياکو پادشاهمادمي باشد متاسفانه تا کنون هيچ گونه اطلاعي از سرنوشت اين مومياييدر دستنيست.تابوت پيدا شده تمام از طلا پوشيده شده بوده است
جوانی عاشق دختری شد ومیخواست با او ازدواج کند
روزی دختر را به همراه دو دوست دخترش به منزل دعوت کرد
و به مادر گفت میخواهم حدس بزنی که عشق من کدامیک است
بعد از رفتن آنها از مادر پرسید: توانستی دختر مورد علاقه مرا
از این سه تا تشخیص بدهی
مادر گفت: بله
ومشخصات دختر را بیان کرد
پسر با تعجب پرسید: مادرم از کجا فهمیدی که این دختر مورد علاقه
من است؟
مادر جواب داد:
سبحان الله نمیدانم چرا ازش بدم اومد!!!!!!!
نتیجه اخلاقی:
مادر شوهر بودن یک حس ذاتی است که با دیدن عروس ،بطور ناخودآگاه تحریک میشود!
امید
شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر میگشت و به عقب خیره میشد.ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: اوچند بار به عقب نگاه کرد. او امید به بخشش داشت.
عشق
امیری به شاهزادهگفت:من عاشق توام. شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سرتو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست.شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند
زیبایی
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد وبه کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد ویاد حرف پدرش افتاد"اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش هایقرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش هانگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش رابالا انداخت و راه افتاد وگفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمیخوام
A woman came out of her house and saw 3 old men with long white beards sitting in her front yard. She did not recognize them. She said "I don't think I know you, but you must be hungry. Please come in and have something to eat."
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید..
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم
"Is the man of the house home?", they asked.
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
"No", she replied. "He's out." "Then we cannot come in", they replied.
In the evening when her husband came home, she told him what had happened.
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.